هموطن عزیزم،
قلم در دستم میلرزد و واژههایم خجالت میکشند از اینکه نمیتوانند مرهمی برای زخمهای عمیق و جانکاهت باشند. اما من، بهعنوان یک انسان و بهعنوان فردی که مسئولیتی اجتماعی در برابر دردها و مصیبتهای هموطنانم احساس میکنم، این نامه را به تو مینویسم، با تمام عشق و احترام.
نخست باید بگویم که تو، دختر شجاع و بیگناه، هیچ گناهی مرتکب نشدهای. هیچ ننگ و لکهای بر دامن پاک تو نیست. آنچه رخ داده است، جنایتی است که انسانهای بیوجدان و پلید مرتکب شدهاند. گناه و ننگ از آنِ آنان است، نه تو. هرکس جز این بیندیشد، گرفتار بیعدالتی و ناآگاهی است.
آبرو؟ آبرو معنای واقعی خود را از دست داده است اگر ما بهجای قضاوت بر اساس حقیقت، قربانی را مقصر بدانیم. دختر عزیز، تو گلی هستی که در طوفانی بیرحم زخم دیدهای. اما زخمهایت، نهتنها نشانی از بیآبرویی نیستند، بلکه نشان از شجاعت و توانایی تو برای ایستادگی در برابر بیعدالتی هستند.
خانوادهات؟ هر خانوادهای که عشق و فهم در آن جاری باشد، میداند که فرزندش در این موقعیت نه مقصر است و نه سزاوار قضاوت. اگر احساس میکنی که نگاههایی سنگین یا سکوتهایی سرد بر دوش تو سنگینی میکند، بدان که این ضعف آنان است، نه تقصیر تو. عشق خانواده واقعی، فرزندش را در آغوش میگیرد و او را حمایت میکند، حتی زمانی که دنیا به ناحق پشت به او کرده باشد.
تو در برابر این جنایت تنها نیستی. ما همه، بهعنوان جامعهای که خواهان عدالت و انسانیت هستیم، در کنار تو ایستادهایم. من و همکارانم در عصر وطن متعهد هستیم تا این فاجعه را فریاد بزنیم . اگر سکوت کنیم، به گناه شریک شدهایم. اگر تو بخواهی، صدای تو خواهیم بود.
هموطن درد کشیده ام، زندگی هنوز زیباست. تو هنوز آن گوهر ارزشمندی هستی که با نگاهت میتوانی روشنی ببخشی. اجازه نده این تاریکیهای موقت تو را از نور حقیقی وجودت محروم کند. ما در کنار تو هستیم، برای تو مینویسیم و برای عدالت میجنگیم.
با احترام و مهر،
مدیر مسئول عصر وطن